نژاد لکی باباطاهر عریان
خاندان نوربخش لرستان
شرح حال عکس و اسناد خاندان نوربخش

نویسنده: نشریه اینترنتی لکستان

 مدارک تاریخی مکتوب جدید بیانگر نژاد لکی باباطاهر عریان است

برای سالیان سال بدلیل فقدان دسترسی به هر گونه مدرک تاریخی که از آن بتوان نژاد و اصالت باباطاهر عریان را برداشت کرد دوبیتی های این عارف بزرگ تنها منبع مستند جهت انجام مطالعات مربوطه بود. به تازگی مدارک مکتوب تاریخی از لابه لای اوراق بزرگان فرقه اهل حق در منطقه لکستان غرب کشور بدست آمده که بیانگر اینست که علی رغم اینکه آرامگاه و محل وفات باباطاهر عریان در همدان میباشد ولی زادگاه وی در مرکز منطقه لکستان یعنی نورآباد دلفان و در دامنه های کوه گرین میباشد.

 

ابیات زیر در نسخه خطی آقا سيد شاهپور ميرزا نوربخش که اکنون در دست "سید خسرو نوربخش" می باشد، آمده است


مه اَژ دامان هجران میگریزم / ز شهر بیوفایان میگریزم

اَژ ای ماتم سرا با پای عریان / بزون تا خاک "دلفان" میگریزم

دوبیتی بالا زا زبان باباطاهر عریان و به زبان لکی میباشد که برگردان فارسی آن به شرح زیر است

من از دامن دوری میگریزم/ از شهر بی وفایان میگریزم


از این سرای ماتم با پای عریان/ بدان تا خاک دلفان (مرکز لکستان) میگریزم

همچنین ابیات زیر از باباطاهر که در نسخه های خطی می باشد، در دست سید ابراهیم میرزا والیزاده ساکن روستای سنجابی نورآباد لکستان بوده که در این ابیات اصل و نسب باباطاهر مشخص شده

مِه طاهر ساکن پایِ گرینم / مِه دُریش مسلک و آگردرینِم

بوری در باغ خاوم لحظه ای چند / که شاید وقت خواو رویِ تو بینِم

برگردان فارسی دوبیتی لکی بالا:

من طاهر ساکن دامنه کون گرین هستم/ من درویش مسلک و آتش در درون دارم

بیا  در باغ خوابم لحظه ای چند/ که شاید در خواب روی تو را بینم

باباطاهر در دوبیتی بالا مستقیما زادگاه خود را که در پای کوه گرین در نورآباد لکستان بوده اشاره کرده است

همچنین ایمان خان رستمی ساکن روستای چنار منطقه جلالوند استان کرمانشاه که بزرگ طایفه اهل حق آن منطقه بوده و با اهل حق های لرستان از یک تیره بود و مطالبی را که در رابطه با باباطاهرعریان (که توسط اجداد ایشان بوده) در این مکتوب چنین آمده است

باباطاهر از دراویش اهل حق در منطقه دلفان لرستان است که در روستای زنگیوند نورآباد دلفان زیسته، پسری بنام محمود داشته، طاهر در آن قریه مکتبخانه ای داشته و به تدریس مشغول بوده است. منطقه ییلاقی طاهر روستای نامبرده که در دامنه گرین میباشد و منطقه قشلاقی آن بزرگ در خرم آباد بود و در خرم آباد خانقاهی داشته است که در محل تجمع مریدان این عارف بوده است.

در مکتوبی دیگر که در دست شاعر دلفانی آقای حجت اله مهدوی می باشد، باباطاهر چنان با شاه خشین عجین بوده است که محو عزت نفس او میگردد و برای مدت چهل روز در کنار سراب گلوم بحری واقع در چواری نورآباد با او خلوت می گزیند (چله نشینی) و چشم و عقل خود را از تماشای دنیا می بندد


نگاه شاه خشین اعجاز دیری / درون سینه اش صد راز دیری

مشو طاهر جدا از دامن او / که او سوی خدا پرواز دیری

برگردان فارسی دوبیتی لکی بالا

نگاه شاه خوشین اعجاز دارد/ درون سینه اش صد راز دارد

مشو طاهر جدا از دامن او/ که او سوی خداوند پرواز دارد


چه جاذبه ای در شاه خشین وجود داشته که طاهر را سراپا مجذوب خود کرده تا آنجایی که جدایی از شاه خشین را جدایی از خدا میداند.

همچنین کتاب "در جستجوی تصوف" نوشته استاد زرین کوب در مورد باباطاهر چنین می فرمایند

"
حسین منصور حلاج و عین القضاه همدانی که از شاخصهای مکتب تصوف میباشد از مریدان دو نفر به نامهای شیخ برکه و شیخ فتحه از مشایخ اهل تصوف بوده که هر دو نیز خود مرید باباطاهر بوده اند و این دو نفر با اسم محلی و مخفی که در مناطق لک زبان لرستان بکار میروند نام برده شده اند".

اما پرسش اصلی اینست که دلیل رفتن باباطاهر عریان به همدان چه بوده است؟

باباطاهر اهل روستای زنگیوند نورآباد لکستان بوده و به شغل ذغال فروشی اشتغال داشته و جهت امرار معاش ذغال را به همدان برده و فروخته است، گویا در سال 420 ه.ق باباطاهر همراه یار و مراد خود شاه خشین هنگامی که از گردنه گاماسیاب حد فاصل نورآباد لکستان و شهرستان نهاوند میگذرد و بقولی شاه خشین از دیده محو میگردد و یا در سرچشمه رودخانه گاماسیاب غرق میگردد. عارف لک از این ماجرا سخت آزرده می شود دیدگانش خسته از سفیر ماتم، دیار خویش (نورآباد لکستان) را ترک می کند و به همدان هجرت می نماید که پس از مدتی دوباره یاد یار تاب ایستادن در همدان را از ایشان میگیرد و با قدمهای خسته و دلی شکسته به خرم آباد برمیگردد و دارفانی را وداع می گوید. شاید هم درد بیکسی و بی همدمی و تیغ غربت و شرنگ بی همرهی ایشان را به سوی دیار می کشند زیرا در رثای مراد خود بعد از واقعه دلخراش مرگ خشین چنین میفرماید:


دَمِم قلف مجال گفتگو نیَ / خُشین بر آب شد یادی از اونیَ

کتاوِ آرزو گم بیه طاهر / نشان اژ ردپای آرزونیَ

خشین گم بی و مَقصودم اِ دس چی / لطیفی صوتِ داودِم اِ دس چی

بوری طاهر بِنیش اَر خاکِ ماتم / خِراو بی تارم و پودم اِ دس چی

 

برگردان فارسی دوبیتی های لکی بالا

کامم قفل و اجازه سخن گفتن به من نمیدهد/ خوشین در آب غرق شد و خبری نیست

کتاب آرزوهایم گم شده طاهر/ نشانی از ردپای او نیست

خوشین گم شد و من هدفم را از دست دادم/ ؟؟؟

بیا طاهر بنشین در خاک ماتم/ تار و پودم خراب شد و از دست رفت

 

 

در منبعی دیگر (کتاب راحه الصدور قطب راوندی) باباطاهر از  دوران همراه بودنش با شاه خوشین میگوید و خوشحال که:

مه دُوریشم لکم اعجاز دیرم
مه دوسی چوی خُوه شین دمساز دیرم
مه معشوقی وه نام فاطمه لُر
صنوبر قامت و پرناز دیرم

برگردان فارسی:

من درویشی لک هستم و صاحب اعجاز هستم

من دوستی چون خوشین هم صحبت دارم

من معشوقه ای به نام فاطمه لر

بلند بالا و نجیب دارم

 در کتاب "راحه الصدور قطب راوندی" از دیدار بابا طاهر و طغرل بیگ سلجوقی داستانی آورده است. گویند وی دلباخته ی یکی دیگر از عرفای لک یعنی فاطمه خانم ملقب به فاطمه لره شده بود و این بانو پاک سرشت در خانقاه باباطاهر در همدان کنج عزلت گزیده بود و هنگام دیدار شاخوشین از همدان و خانقاه بابا طاهر قصد رفتن از همدان می کند که بابا در اندیشه خواستگاری وی می افتد در این دم شاخوشین اندیشه ی درونی وی را در می یابد و به او می گوید که پیوند زناشویی اشان در روز پسین بسان لیلی و مجنون رخ خواهد داد.
بابا طاهر هنگام پیشوازی شاخوشین این دو بیتی را می خواند:

هرکس شاهش تویی، حالش همینه/سرینش خشت و بالینش زمینه
جرمم اینست که تونه دوست دارم/هر کس دوستش تویی،حالش چنینه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 





تاریخ: شنبه 5 فروردين 1391برچسب:,
ارسال توسط نوربخش
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 106961
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 31
تعداد آنلاین : 1